3عامل برای ترس رسول خدا صلی الله علیه وآله
شهوت شكم و غریزه جنسى، دو خطرى است كه پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله را نسبت به امت ترسانده بود كه فرمود: براى امت بعد از خودم مىترسم .
وجود مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله به فرموده امیرالمۆمنین علیه السلام شجاعترین انسانهاى روزگار بود كه به «أشجع الناس» « بحار الانوار: 16/ 232، باب 20، قریب به این روایت از انس نقل شده: «عَنْ أَنَسٍ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَحْسَنَ النَّاسِ وَ أَجْوَدَ النَّاس» تعبیر مىكنند. اما این «أشجع الناس» مىفرماید:
«أخافُ على أُمتى ثلاثاً»
از سه چیز كه به سر امت من بعد از من مىآید، ترس و نگرانى، دغدغه، دلهره، رنج باطن، ترس، بیم و وحشت دارم.
اول: «ضلالة الأهواء»
خواستههاى گمراه و نامعقولى كه بر امت من چیره مىشود.
دوم: «و اتِّباع الشَّهَوات فى البُطُون وَ الفروجِ»
شهوت شكم و غریزه جنسى كه آنها را به نابودى و هلاكت مىكشد و از امت من بیرون مىبرد. جزء یهودىها و مسیحىهاى زمان خود مىشوند؛ چون همین كارهایى كه بیشتر مسلمانان در كشورهاى اسلامى و تعدادى در ایران نسبت به شكم و شهوت دارند، همانهایى كه اسرائیلىها، صهیونیسم و مسیحىها در اروپا و آمریكا دارند.
سوم: «وَ الْغَفْلَةُ بَعْدَ المَعْرِفة» (نهج الفصاحة، مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله: 172، حدیث 105؛ «أخاف على أمّتی من بعدی ثلاثا: ضلالة الأهواء و اتّباع الشّهوات فی البطون و الفروج و الغفلة بعد المعرفة» ) بعد از این كه شناخت به خدا، قیامت و اهل بیت علیهم السلام داشتند، این شناخت را از دست بدهند و درگیر فساد، مادّیت و دنیاگرایى شوند كه دین از یاد آنها برود.
شهوت شكم و غریزه جنسى، دو خطرى است كه پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله را نسبت به امت ترسانده بود كه فرمود: براى امت بعد از خودم مىترسم.
شهوت شكم و غریزه جنسى كه آنها را به نابودى و هلاكت مىكشد و از امت من بیرون مىبرد. جزء یهودىها و مسیحىهاى زمان خود مىشوند؛ چون همین كارهایى كه بیشتر مسلمانان در كشورهاى اسلامى و تعدادى در ایران نسبت به شكم و شهوت دارند، همانهایى كه اسرائیلىها، صهیونیسم و مسیحىها در اروپا و آمریكا دارند
در روایت دیگرى پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«إیّاكم و الهَوى فَانّ الهَوى یُصِمُّ و یُعْمِى»
از پیروى هواى نفس بپرهیز، كه اگر دچار هواى نفس و خواستههاى نامعقول شوید، شما را كر و كور مىكند. شما را كور مىكند، طورى كه غیر از خود، هیچ چیزى را نمىبینید. فقط مىگوید شكم و شهوتم. در این عالم، غیر از شكم و شهوت، میلیاردها حقیقت وجود دارد. اما او دیگر نه خدا را مىبیند، نه قیامت و آینده با سعادت را.
نبوت انبیا، امامت امامان، آیات قرآن را نمىبیند و خودبین مىشود، آن هم درمحدوده شكم و شهوت خود.
بانوى كاخ، چنین گرفتاریى داشت. او شوهر خود را نمىدید، حساب نمىكرد كه اگر این جوان حاضر شود كام او را جواب دهد، به شوهر خیانت كرده است. او آبروى خود و این جوان و آینده و قیامت را نمىدید.
او شنوایى و بینایى نداشت؛ چون «یصم و یعمى» بود. حضرت یوسف علیه السلام هفت سال به او مىگفت: این كار نامشروع، خلاف انسانیت و اخلاق، ظلم به شوهر و خیانت به خانواده است، اما او نمىشنید.
«إیّاكم و الهَوى فَانّ الهَوى یُصِمُّ و یُعْمِى» « كنز العمال: 3/ 547، حدیث 7831.» این خواستههاى نامعقول و حرام، شما را كور و كر مىكند.
ازدواج نامعقول و عشق مجازى گاهى خانوادههایى مراجعه مىكردند، فرزندشان مىخواست ازدواجى بكند كه آن ازدواج واقعاً نامعقول بود. خانواده متدین و مۆمن، اما فرزند آنان با دخترى مىخواست ازدواج كند كه این دختر با این خانواده در هیچ موردى هماهنگى نداشتند. اینها دیندار واقعى، آنها بىدین واقعى.
شهوت شكم و غریزه جنسى، دو خطرى است كه پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله را نسبت به امت ترسانده بود كه فرمود: براى امت بعد از خودم مىترسم
مىخواستند كه با پسر یا دختر صحبت شود. گاهى صحبتها چند ساعت طول مىكشید. تمام مطالب حكیمانه، عارفانه و معنوى براى آنها بیان مىشد، اما آنها سكوت داشتند، تمام كه مىشد، مىپرسیدم، نظر شما چیست؟ مىگفت: من فقط همین را مىخواهم. كر و كور بودند.
پدر گریه مىكرد، من اشك پدران را در این زمینه زیاد دیدهام، پدرى كه شانههایش از شدت گریه مىلرزید تا این ازدواج صورت نگیرد، مىگفت: ما خانوادهاى هستیم كه بهترین دختران از بهترین خانوادهها را حاضرند به پسر ما بدهند، این دختر هیچ ارزشى ندارد و یا مىگفت: به پسر خود چندین دختر را پیشنهاد دادهایم، اما او مىگوید: من فقط همین دختر را مىخواهم.
زلیخا نیز به هیچ حرفى گوش نمىداد، فقط مىگفت: این جوان باید پاسخ خواسته مرا بدهد. این خواستههاى نامعقول كه خدا، قیامت، زحمات انبیا و ائمه علیهم السلام، ادب، نصیحت پدران و مادران را ندیده و نشنیده مىگیرد، چه خواسته ملعونى است.
همگى را در جگر سوختگى قرار مىدهد و در عین حال فقط مىگوید: من همین را مىخواهم. غیر از این نیز نباید باشد؛ چون كور و كر است و نمىداند كه این جنسى كه مىخواهد بخرد، پوچ است و هیچ چیزى درونش نیست. بعد از مدتى كه این عشق غلط و این آتش جهنمى فروكش مىكند، آن وقت اول نزد رفیقانش مىآید، مىگوید: راه طلاق دادن او چیست؟ چگونه باید از هم جدا شویم. او اكنون به نظرم مانند دیو زشت شده است. او دیو بوده و تو كور بودى و نمىدیدى، نه این كه تازه دیو شده باشد.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیانمنبع :
سایت عرفان